قصه ما از تابستان 98 شروع میشه… شهریوری که تمام سرمایه خونواده کوچیک سه نفرمونرو از بازار بورس بیرون آوردیم و چون خیلی دغدغه تغذیه پسرمون رو داشتیم، تصمیم گرفتیم چندتا کندوی زنبورعسل بخریم!
تجربه زنبورداری داشتیم؟ نه!
به زنبورداری علاقه داشتیم؟ اون موقع نه! اصلا بلد نبودیم!
با چه جراتی وارد این حوزه شدیم؟
بزرگترین دلگرمی مون تجربه بیست سال زنبورداری آقاجون بود…
درواقع ما در تمام سالهای قبل، عشق به زنبورعسل رو داشتیم بصورت ناخودآگاه از آقاجون یاد میگرفتیم و خرید کندو جرقهای بود که به انبارعشق ما خورد و شعله عشق رو در ما روشن کرد…
سال 99 دخترمون به دنیا اومد و در کنارش فرزند سوممون: “اسپیکو”
ما تا به امروز اسپیکو رو بزرگ کردیم و به مرحله بلوغ رسوندیم…
سختیهای زیادی در مسیر داشتیم و داریم…
از زنبورداری ارگانیک در زنبورستان صعب العبور اسپیکو گرفته تا ثبت شرکت، اخذ مجوزها، انتخاب بهترین بستهبندی که هم در شان مشتریان باشه هم در شان عسل، فرایند تولید محتوا ، معرفی عسل طبیعی و رو کردن دست متقلبین این حوزه، فرهنگ سازی مصرف عسل طبیعی برای ارتقای سلامتی نسل بعد از ما و…
حقیقتا بزرگ کردن فرزندی که قراره آبروی خانوادهات باشد و روزی به او افتخار کنی، خیلی سخت ولی شیرینه…
فرزند سوم ما، حلال زادهایست که قرار است سلامتی و پاکی را روانه خانهها کند…
ماحصل عشق به زنبورعسل پدربزرگ، مادر بزرگ، پسر و عروسی است که تمام جوونی و سرمایهشونو گذاشتن تا یه شیشه عسل طبیعی بدست شما برسه…
تمام آرزومون اینه امضای رضایت شما پای تلاشمون بشینه…
خیلی خوشحال میشیم انتخاب شما و خانواده عزیزتون باشیم…